عمه زری برگشت
بالاخره عمه زری ساعت 10 شب 5شنبه بعد از دو ساعت تاخیر به ایران اومد. اونقدر هم دلش برای من و شما تنگ شده بود که هر چند دقیقه یک بار می یومد و یه دیده بوسی می کرد. من بهش گفتم خوبه می خواستی اقامت دائم بگیری. اینطوری می خواستی بمونی ؟؟؟؟؟؟ تو که دلت برای همه خیلی تنگ شده بود چطوری می خواستی اونجا بمونی؟گفت نه تصمیمم عوض شد . قرار شد سالی یک بار برم . اینطوری نه دلم برای اونطرف تنگ میشه نه این طرف
خلاصه ما هم کلی خوشحال شدیم که عمه جانت روحیه اش کلی عوض شده
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی