الناالنا، تا این لحظه: 13 سال و 7 ماه و 29 روز سن داره

خاطرات النا

عید مبعث = 5شنبه

1390/4/12 12:40
نویسنده : گیلدا
437 بازدید
اشتراک گذاری

روز 5شنبه عید مبعث اصلا ناهارتو نمی خوردی . همش دوست داشتی بازی کنی .به زور و با بازی غذاتو خوردی . مامان به خاطر گرمای هوا و مشغله زیاد نتونسته بود بیرون ببرت و به قول دکتر کودکان اگه بچه ها رو بیرون نبری افسردگی می گیرن و به قول معروف دپرس می شن. به خاطر همین به بابایی گفتم عصری یه سر غروب ببریمت خیابون .ساعت 8 رفتیم بیرون به محض اینکه از خیابون پیاده شدی همچین مردم رو نگاه می کردی که نگو بعضی وقتها هم باهاشون بای بای می کردی . بعدش هم رفتیم خونه بابا بزرگت . کلی عمه زریت به قول خودش چلوندت. و تو کلی کیف می کردی به جای اینکه گریه کنی کلی خندیدی. بعدش هم که رفتیم خونه.

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

نسترن
16 تیر 90 9:17
سلام خانومی. اینشالاه هرچی زودتر جابجا بشین . ممنونم از راهنمایت . حتما کتابو تهیه می کنم