برگشتن آریو
هفته گذشته آریو (پسر عمه النا)از آلمان اومد.یه پسر یک سال و نیمه است خیلی بانمک و شیطون.با موهای فرفری.خیلی برخورد این دو تا با هم بانمکه.آریو همش دوست داره با النا بازی کنه و اصلا هم دست بزن نداره(برعکس بچه پسرهای ایرانی)ولی النا برعکس.رفته دو دستی یقه آریو رو گرفته و میگه دفعه آخرت باشه دست به من می زنیاصلا این آریو دست به النا نزده بود ولی مثل اینکه النا می خواست گربه رو دم حجله بکشه که یه دفعه خیالی به سر آریو نزنه.
از اسباب بازیها و یا هر وسیله ایی که خوشش می یاد بر می داره برای خودش و میگه مال خودمه.
یه خرگوش داره آریو به نام کیکا خیلی نازه رنگش آبیه.از همون روز اول النا صاحبش شد.میگیره پشتش خرگوشه رو بعد می ره تو صورت آریو میگه:این کیکا مال منه فهمیدی.
خداییش کارهاشون با هم خیلی بانمکه کلی بهشون می خندیدم.با هم قایم باشک هم خیلی بازی می کنند .ولی النا تا آریو می یاد نزدیکش سریع هلش می ده.باید خیلی مراقبشون باشیم.
آریو شیر مامانش رو می خورد.النا رفته بهش میگه.مگه کسی بهت نگفته شیر رو باید تو لیوان بخوری.اه اه اه اه